بعد از کلی دوندگی تونسته بود توی یه کارگاه کار پیدا کنه
خوشحال از اینکه بالاخره بعد از چندین و چند ماه دوندگی تونسته بود دست پسرشو جایی بند کنه
از قضا بعد از چند روز دوستش اومد خونشون و با خودش یه مهمون اورده بود
همون کار فرمای پسرش
.
.
.
بعد از چن روز
زن های همسایه
.
.
.
.
-آره والا! باید هم یه همچین کاری گیرش بیاد.
- مگه ندیدی رئیس داشت از خونشون بیرون می اومد
- ما که از این شانس ها نداریم
پ ن : این روزها عقل مردم به چشمشونه نه به فکرشون!
آره والا گل گفتی
سلام
ممنون از حضور شما