مـــــــــاه رویــــــــــــــدر

خورشید باش که اگر خواستی بر کسی نتابی،نتوانی

مـــــــــاه رویــــــــــــــدر

خورشید باش که اگر خواستی بر کسی نتابی،نتوانی

من...

من

خوبم!

امیدوارم خوب باشم!

و بهتر از این....

تنگ دل

اومدم دوباره

ولی این بار

دلتنگ دلتنگ...

خسته ام!

  

ای خدا................

تو مغازه!

می بینمش!

با چشایی رنجور و غمزده!

حسابی کلافه اس...

هر چقدر تقلا هم کنه بازم دستش نمی رسه  کنسرو رو از اون قفسه بالایی بر داره ...

سرشو می ندازه پایین...

شاید این تقدیرش بوده که تا آخر عمر ویلیچر باهاش باشه....




پ.ن.: فقط....

               شکرت  ای خدا!



کمیاب

خواستم انقدر کمیاب شوم تا دلی بر ایم تنگ شود...!

افسوس که فراموش شدم...!

غول چراغ جادو

3 نفر ادم سیاه وسط بیابون گیر می افتن،تو همین حال و هوا بودن که یدفعه یکیشون یه چراغ جادو پیدا میکنه و دست میکشه رو چراغه و غوله میاد بیرون و بهش میگه یه ارزو کن.

اولیه کلی فکر می کنه و بعد میگه : منو سفید کن!

تا اینو میگه سومیه میزنه زیر خنده.بهش میگه چرا می خندی؟ میگه: همینجوری!

بعد نوبت میرسه به دومی.غوله بهش می گه :یه آرزو کن.اونم بعد از چند دقیقه که به مغزش فشار میاره میگه : منم سفید کن. دوباره سومی میزنه زیر خنده.بهش میگه:چرا می خندی؟سومی باز گفت:همینجوری.

خلاصه نوبت سومی میشه.غوله ازش می پرسه :تو چی می خوای؟ سومی میگه:این دو تا رو سیاه کن!


پ.ن1: اینه حکایت ما.

پ.ن 2 : دقت کردین چرا تا حالا کسی نتونسته چراغ جادو رو پیدا کنه!